عشق (پارت ۴۷)
جیمین: ببند دهنتو مر*تیکه *عربده*
ته:پول میخوای بیاااااا
زیر لب از ایرپادی که گوشش بود به اعضا خبر میده که بیان، خودش میره دست دخترا رو باز میکنه
به دیقه نمیکشه اتاق پر مامورای خودمون و اعضا میشه
ته یونا رو بغل میکنه
ته: خودم دستایی که بهت آسیب زدن میشکنم*خشن* ( من مرگگگگگگگ😭)
جیمین: مر*تیکه حرو*می ببین با زندگیمون چیکار کردیییی؟ *داد*
کوک: این چه بلاییه سرشون آوردی؟ *داد*
هوپی: تقصیر این دوتا چیه که باند تو ورشکست شده؟ *داد*
نامی: به چه حقی بهشون دست زدی؟ مگه ۲۴ ساعت وقت نداده بودی؟ *داد*
جین: خودتو مرده فرض کن *خشن*
شوگام با فوش حرفامونو تکمیل کرد، اونم با چه فوشایی، حقیقتا معنی نصفشونو خودمم نمیدونستم.... بگذریم
( پسرام غیرتین پس چییی🔥🛐)
لینو: خوب کاری کردم از طرفی هممیخواستم باهاشون بخوابم و از نظرم زیر*خوابای به درد بخو......
صب نمیکنم حرف تموم شه ، با مشت میخوابونم تو دهنش
ته بشدت عصبی میشه و تفنگو از کتش درمیاره و شلیک میکنه تو سرش
حالا که مرد ولش میکنم میرم سمت مینجی
بقیه اعضا و مامورا هم حمله میکنن به مامورای اونا و میکشنشون
جیمین: مینجی *یکم بغض*
مینجی: ممنون که اومدی
جیمین: قربونت بشم مگه میشه من تنهات بذارم *بغض*
دیدم مینجی از حال رفت بردمش بیمارستان و منتظر موندم
//ویو ته //
محکم یونا رو بغل کردم
ته: ببخشید همش تقصیر منه نباید تنهات میزاشتم
یونا فقط بی صدا اشک میریخت
اشکاشو پاک میکنم
ته: هشششش گریه نکن عشقم همه چی تموم شد.
یونا: آره همه چی تموم شد، ممنون که نجاتمون دادین ولی همه چی بین من و خودتم تموم شد * با گریه *
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
ته:پول میخوای بیاااااا
زیر لب از ایرپادی که گوشش بود به اعضا خبر میده که بیان، خودش میره دست دخترا رو باز میکنه
به دیقه نمیکشه اتاق پر مامورای خودمون و اعضا میشه
ته یونا رو بغل میکنه
ته: خودم دستایی که بهت آسیب زدن میشکنم*خشن* ( من مرگگگگگگگ😭)
جیمین: مر*تیکه حرو*می ببین با زندگیمون چیکار کردیییی؟ *داد*
کوک: این چه بلاییه سرشون آوردی؟ *داد*
هوپی: تقصیر این دوتا چیه که باند تو ورشکست شده؟ *داد*
نامی: به چه حقی بهشون دست زدی؟ مگه ۲۴ ساعت وقت نداده بودی؟ *داد*
جین: خودتو مرده فرض کن *خشن*
شوگام با فوش حرفامونو تکمیل کرد، اونم با چه فوشایی، حقیقتا معنی نصفشونو خودمم نمیدونستم.... بگذریم
( پسرام غیرتین پس چییی🔥🛐)
لینو: خوب کاری کردم از طرفی هممیخواستم باهاشون بخوابم و از نظرم زیر*خوابای به درد بخو......
صب نمیکنم حرف تموم شه ، با مشت میخوابونم تو دهنش
ته بشدت عصبی میشه و تفنگو از کتش درمیاره و شلیک میکنه تو سرش
حالا که مرد ولش میکنم میرم سمت مینجی
بقیه اعضا و مامورا هم حمله میکنن به مامورای اونا و میکشنشون
جیمین: مینجی *یکم بغض*
مینجی: ممنون که اومدی
جیمین: قربونت بشم مگه میشه من تنهات بذارم *بغض*
دیدم مینجی از حال رفت بردمش بیمارستان و منتظر موندم
//ویو ته //
محکم یونا رو بغل کردم
ته: ببخشید همش تقصیر منه نباید تنهات میزاشتم
یونا فقط بی صدا اشک میریخت
اشکاشو پاک میکنم
ته: هشششش گریه نکن عشقم همه چی تموم شد.
یونا: آره همه چی تموم شد، ممنون که نجاتمون دادین ولی همه چی بین من و خودتم تموم شد * با گریه *
حمایت یادت نره کیوتم 🙃🫶🏻
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۵.۱k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط